ژئومورفولوژی و شناخت یا ریخت شناسی زمین اولین اقدام در سکنی گزینی و استقرار انسانهای نخستین تا به امروز است. بدون ارزیابی وجود کالبد مناسب زمین و عوارض طبیعی جهت فعالیتهای زندگی، اسکان امکانپذیر نیست، زیرا که تأمین کننده نیازهای حیاتی بوده و به وجود آوردنده سرپناهی امن در بطن کره خاکی میباشد. ازهمین رو تشکیل گروههای انسانی که بیشتر به عنوان زیست روستایی مطرح است
با شناخت مناسب ژئومورفولوژی آن محل به وجود می آمده. ژئومورفولوژی علم مطالعه سیستماتیک و بین رشته ای زمین، چهره ها و مناظر آنها به علاوه فرازندهای درونی و بیرونی کره زمین است که اشکال را خلق کرده و آنها را تغییر می دهند. ژئومورفولوژی شاخه ای از رشته جغرافیای طبیعی است که به بررسی چگونگی به وجود آمدن اشکال مختلف طبیعی در سطح زمین می پردازد و تغییرات حاصل از عوامل درونی و بیرونی زمین را بر روی این اشکال دنبال می کند تا بتواند رفتار آنها را تبیین نموده و به پیش بینی آینده آن نائل شود. هدف از این علم، مطالعه اجزای اصلی تشکیل دهنده ناهمواری ها است و از روش اصولی توصیف علمی ناهمواری شامل شناسایی اجزای متفاوت عوارض زمین و چگونگی روابط بین آنها و طبقه بندی این عوارض به صورت سیستماتیک بهره می گیرد. ژئومورفولوژی و نقشه کشی زمین در ابتدا بحث لازم پیرامون تبیین شناسی و جغرافیا است، ژئومورفولوژی تعریف علم هیدرولوژی، کنش بین اقلیم و فرایندهای تکتونیکی سطح زمین است، که مقیاس لندفرم شامل بزرگی و فراوانی فرایندها های را انعکاس داده و واکنش، زمانی (تأخیر، مقیاس، فرایند، تعادل و دورههای تاریخی آرام) را تجزیه و تحلیل میکند و به عبارتی با روش مدرن کارتوگرافیکی و تحلیل توپوگرافی شناختی دقیق از سطح زمین ارائه میدهد.
زمین از بدو پیدایش در اثر نیروهای درونی و بیرونی دائما در حال تحول و دگرگونی بوده است. ژئومورفولوژی یکی از شاخههای مهم جغرافیای طبیعی است که به مطالعه فرمها و فرآیندها سطح زمین باهدف کمک به بهبود حیات انسان میپردازد. ژئومورفولوژی را میتوان علم مطالعه نظاممند و بینرشتهای و مناظر آن به علاوه فرایندهای درونی و بیرونی کره زمین که اشکال را خلق کرده و آنها را تغییر میدهند، دانست. در این بین استقرار و پیدایش سکونتگاه ها اعم از شهری و روستایی پیش از هر چیز تابع شرایط محیطی و موقعیت جغرافیایی است. زیرا عوارض و پدیده های طبیعی در مکان گزینی، پراکندگی، حوزه نفوذ، توسعه فیزیکی، مورفولوژی سکونتگاه ها دارای اثرگذاری قاطعی هستند و گاه به عنوان یک عامل مثبت و زمانی هم به عنوان یک عامل منفی و باردارنده عمل می کنند. یکی از اهداف عمران و توسعه روستایی این است که برنامه ریزی برای استفاده از زمین به گونه ای تنظیم شود که ضمن بهره برداری از منابع طبیعی و اصلاح شرایط محیط طبیعی، از فعالیت عوامل مورفوژنیک زیانبار در محیط جلوگیری شود و تعادلی در مورفودینامیک آن منطقه ایجاد نماید. بنابراین در مطالعات برنامه ریزی سکونتگاه های روستایی توجه به دینامیک اکوسیستم ها و محیط طبیعی در هدایت و توسعه آتی روستاها بسیار حائز اهمیت است(خاجوی و همکاران، 1397). دانش ژئومورفولوژي در بستر زمان، مانند ساير دانشها رشد کرده و متحول شده است. اهمیت اين دانش از يک بعد آنجاست که میتوانیم به وسیله آن در مورد آينده زمین قضاوت کنیم. زمین يعنی؛ مکان زندگی بشر که لازمه استفاده و زندگی درست در آن، در برخورد صحیح و برنامه ريزي و آمايش صحیح است و به خاطر همین اهمیت است که يافته هاي آن به صورت کاربردي مورداستفاده ساير علوم قرار میگیرد. هر چه دامنه يافته هاي علمی در ارتباط با محیط زيست انسان بیشتر باشد، جنبه کاربردي اين علوم از رشد مطلوبتري برخوردار خواهد بود.
امروزه نقش کاربردي ژئومورفولوژي در طرحهاي عمران و برنامه ريزيهاي ملی و منطقه اي قرار دارد. کاربرد ژئومورفولوژی در اوایل قرن 19 بوسیله مهندسین هیدرولیک که مامور ایجاد کانالهای آبی و تنسیق رودخانهها بودند، مورد توجه قرار گرفت و ژئومورفولوژی دینامیکی نیز در تنظیم طرحهای ایمنی و حفاظت راهها مورد توجه مهندسین عمران ناحیهای واقع شد، از جمله مهندس سورل در سال 1872 تئوری جدیدی در مورد چگونگی تحول و تکامل و دگرگونی رودخانهها ارائه داد و مهندس دوس آب شناس معروف در سال 1841 مفهوم نیمرخ متعادل رودخانهها را بیان داشت. ژئومورفولوژی نقشی بنیادی در اطلاعرسانی به عموم در خصوص مخاطرات طبیعی، تکرار و شدت آنها دارد. همچنین میتواند ظرفیت تأثیرات منفی احتمالی آنها را بر انسان و محیط مصنوع وی مشخص سازد. بررسی و شناخت بنیانهای جغرافیایی و نقش آنها در برنامه ریزی توسعه پایدار روستایی و ارائه راه کارهای مناسب توسعه روستایی باتوجه به نقش بنیان های جغرافیایی به ویژه در ارتباط با عامل ژئومورفولوژی شکل میگیرد. با توجه به این که جغرافیا علمی با نگرش سیستمی است و تمام عناصر یک سیستم با یکدیگر در ارتباط و به همدیگر وابسته اند برای شناخت عنصری از یک سیستم باید به کل سیستم آن احاطه داشت پس لازم است که پس از شناخت وضعیت جغرافیایی روستاها ازبعد طبیعی و انسانی موجود در روستاها راه حل هایی برای توسعه ساکنان روستا و ناحیه ای مورد مطالعه قرار داد. بنیان های قوی و کارآمد باعث پیشرفت و ارتقاء فعالیت های اقتصادی واجتماعی شده وبه سطح درامد و رفاه مردم روستا کمک می کند و شناخت آنها توسط برنامه ریزان به تسریع بهتر فرایند برنامه ریزی روستایی می انجامد و باعث افزایش اگاهی مردم و شناخت بهتر جهت افزایش بازدهی محصولات کشاورزی خود باحداقل هزینه شود. پس در امربرنامه ریزی توسعه روستایی لزوم توجه به بنیانها و توان های محیطی هرروستا اهمیت بسیاری دارد و بانگرش سیستماتیک و برنامه ریزی همه جانبه و جامع می توان به توسعه پایدار روستایی رسید (پناهی و همکاران، 1393).