حکمروایی محلی دربرگیرنده شبکه ای از بازیگران (کنشگران) محلی مانند بخش خصوصی، تشکل های غیردولتی و مدنی و نمایندگان دولت مرکزی است که اولویت ها و مسائل محلی را شناسایی و برای تحقق خواسته ها و رفع مشکلات با یکدیگر تشریک مساعی دارند،
لذا حکمروایی محلی رویکردی است که به عنوان اثربخش ترین، کم هزینه ترین و پایدارترین شیوه اعمال مدیریت معرفی شده و پیش شرطی برای توسعه پایدار و الگوی مناسبی برای مدیریت روستایی- شهری قابل اجراست. از اصول این رویکرد قانون محوری، مسئولیت پذیری، پاسخگویی، شفافیت، مطالبه گری، اجماع محوری، مشارکت، عدالت و برابری و کارآیی و اثربخشی است. از سویی، افزایش قدرت محلی، توسعه نهادسازی و ظرفیت سازی محلی جهت دستیابی به توازن همگانی و مشارکت و تصمیم گیری اجرایی، سهیم بودن و مؤثر واقع شدن مورد تأکید این الگو از حکمروایی است.
حکمروایی محلی رویکردی است که به عنوان اثربخش ترین، کم هزینه ترین و پایدارترین شیوه اعمال مدیریت معرفی می شود و پیش شرطی برای توسعه پایدار و الگوی مناسبی برای مدیریت شهری و روستایی معرفی می شود(عظیمی و افتخاری،1393). آنچه تعیین کننده محلی بودن حکمروایی است، میزان مشارکت موثر شهروندان و بازیگران محلی در تعیین آرمانها و خواسته های محلی و تلاش مشترک برای تحقق اهداف و خواسته های جامعه محلی است(ماریگری، 2004). اغلب صاحبنظران و نویسندگان براین باورند که، حکمروایی هنر هدایت سازمان ها و جوامع است. البته انتقادی که بر این تعریف وارد است که در این فرمول، روابط از بالا به پایین است و کنترل ها در آن شدید است، اما عبارت هدایت واژه مناسبی است زیرا برای ما روشن می کند که حکمروایی مبتنی بر تعاملات بین ساختارها، فرآیندها و سنت هاست که نحوه اعمال قدرت و مسئولیت ها، تصمیم گیری ها و بیان نظرات شهروندان و ذینفعان را تعیین می کند(گراهام و همکاران، 2003). آنچه طراحی یک ساختار حکمروایی محلی با رویکرد مطلوب را بیش از گذشته ضروری می کند آسیب هایی است که مدیریت محلی در ایران با آن مواجه بوده و همواره بر سر راه توسعه کشور و خدمات رسانی مانع ایجاد کرده است. ساختار سیاسی و اداری کشور ما طی سالیان دراز ساختاری متمرکز، اقتدارگرا و انحصار طلب بوده است و هرگز در طول تاریخ کشور بخش عمومی و خصوصی فرصت ابراز وجود و مشارکت فعال در عرصه عمومی را نیافته اند و از حقوق و تکالیف خود آگاهی ندارند. در زمینه های مختلف محلی، کمبود نیروی متخصص و کارآمد وجود دارد. محدودیت منابع مالی و نبود استقلال مالی از موارد دیگری است که به مدیریت محلی در ایران آسیب رسانده است(ویسی، احمدی پور و قالیباف، 1391).
دیگر چالش ها در مسیر تحقق حکمروایی محلی، عدم تفکیک امور ملی و محلی، مداخله حداکثری دولت در امور اجرایی، پایین بودن ظرفیت مدیریت های محلی در پذیرش مسئولیت اجرایی، فقدان یکپارچگی در تصمیم گیری و دولتی شدن مدیریت های محلی و... می باشد. این ها مسائلی است که در ایران مغفول مانده و متناسب با تحولات شتابان جهانی پیش نرفته است. در نهایت تحقق حکمروایی خوب محلی، بدون ساختار مناسب میسر نیست و فقدان ساختار مناسب برای پیشبرد امور با نگرش چندبعدی و هماهنگ همواره یکی از چالش های اصلی دهه اخیر بوده است. بنابراین برای رسیدن به حکمروایی محلی مطلوب و شرایط ایده آل به شکل ساختاری همراه و شبکه ای نیاز است. این حالت زمانی است که تمرکززدایی و تکثرگرایی در کشور نهادینه شده باشد، و رسمیت تعریف شده در راستای روان سازی خدمات شکل گیرد، البته باید تاکید کرد که قبل از همه این راهکارها تلاقی عزم و اراده سطح ملی و آگاه سازی جامعه مدنی از اهمیت حکمروایی محلی و گره گشا بودن آن در مسائل پیچیده محلی امری حیاتی است.